سفارش تبلیغ
صبا ویژن

86/10/24
11:50 عصر

آرشیو

بدست دخترخونه در دسته

جمعه، 18 آذر، 1384

فراموشی پدر ؟

 باسلام .

پدر در وبلاگش توضیحی داده که برایم سئوال شده ، ازشم می پرسم جواب نمیده !؟

اول توضیحش را ببینیم ، بعد بریم سر سوال .

توضیح

 

نویسنده: شریف

جمعه، 11 آذر 1384، ساعت 14:6

سلام. روزتان بخیر. پیام آن ( دوست ) را برایتان می آورم. غرض یاد گیری است. « آقای احمد علی یزدی! دیگر زمان سخن گویی در لفافه به سر آمده واضح بفرمایید که مقصودشما از حرفی که قرار بوده زده شود ولی صرف نظر شده چیست؟؟؟ روایات دینی که من فقط اسم بردم منظور آن بخش از عهد عتیق بود که در باره ریشه زبان ها اشاره دارد ...؛در آغاز کلمه بود و کلمه خدا بود ؛... در تورات کلمه همان خدا عنوان شده و برای زبان ماهیت مجسم و شکل تجرد گونه ای عنوان شده که باید در مبحث الهیات بحث شود نه در بحث زبانشناسی. پیروز باشید » تا چه بفرمائید؟، در پناه حق باشید.

E-mail:  khorshidmaghreb@yahoo.com

URL:  khorshidmaghreb.persianblog.com

 

 

علیکم السلام برادر شریف عزیز .

ممنون از پیام رسانی شما و همینطور غرض از : ( یادگیری ) .

خب ، حالا بنده اول به کدام بپردازم ؟ گویا به ( دوست ) مان بهتر باشد .

مرحوم علامه جعفری گفته اند که در نوشتن تاریخ علم یا دانش بقول خودمان ، بعضی ( صرف نظر ) از پیامبران و خصوصا خاتم انبیاء نوشته اند .

حالا این شامل اسطوره ها بقول ( دوست ) مان هم نشود ، افسانه هایشان که با تاریخ سرو کار دارد .

هر چند این دامن مثلا مقدمه ی پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم مرحوم علامه را هم می گیرد .

خب شما هم که بقول برادر حسن رحیم پور ازغدی که سر شبی سخن رانیش را تلویزیون پخش کرد ، بدون : ( پسوند ) تاریخ علم و ( بشرح ایضا ) اسطوره و افسانه را هم نمی نویسید .

ماند این وسط بنده که بدون به اصطلاح کارت هم آنجا نیامده بود و حرفش هم این بود که خودمان و حرفمان یادمان نرود کافیست .

این ( واضح ) برای ( دوست ) مان و اما یادگیری :

ببین برادر ، من که یادم نمی آید چیزی را بیاد آورده باشم و رویش فکر نکرده حرفی زده باشم ، و یا در یادآوری از حافظه ( صرف نظر ) از بخشی از آنهم موفق به یادآوریش ، مگر در فراموشی که : ربنا لا توءاخذنا ان نسینا ... .

البته بعضا خود را به فراموشی زده ام ، ولی نه در یادگیری بقول شما ، برای همین بود که آنجا عرض شد که گرفتن فرمایش شما و ( دوست ) مان هم نیاز به : ( نیاز ... نخستین ) ی دارد .

همان حرفی که حرف شما یا ایشان است ، حتی در نقل قول ، : ( چراکه ) بی مقصود نیست .

در خاتمه امیدوارم که بقدر کافی توضیح داده باشم ، بازهم در خدمتم .

فعلا خدانگهدار .

¤ نوشته شده در ساعت 0:5 توسط ا ع ی

اما پرسش :

در نوشته ی برادر شریف دقت کنید : ... باید در مبحث الهیات حث شود نه در بحث زبانشناسی . ... .

پرسشم برای این قسمت است و پاسخ پدر را هم میدانم ! فقط نمی دانم که چرا معترض نشده ؟ آیا بة بقول خودش : فراموش کرده ؟


 
شنبه، 5 آذر، 1384

پرسش پدر

پایگاه ؟

سلام دخترم .

می بینی که مسجد زیاد هم مهجور نیست .

تفاوت منظر یا چشم انداز هم نه تنها امریست طبیعی ، بلکه توقع هم نداشته باش که منظره بهتر از این به نظر آید .

بیش از هزار و چهار صد سال از ( شکل ) حکومت پیامبر می گذرد و هنوز مؤسسش به خاک نسپرده نشده روشن شد که چه ( قدر ) این جا افتاده .

پس حالا که جای خود دارد  ، آنهم در حالی که اشکال مختلف حکومت در مدارس ابتدایی هم بعنوان دانستنی به ( دانش ) آموز آموخته می شود و حتی یکی از آنها هم شکل حکومت پیامبر نیست که بفکر آنهم افتاد .

خب زیاد هم جای تعجب ندارد که در زمان انقلاب هم کسی این را پیش بکشد ، در حالیکه از اظهار نظر ها پیداست که اگر مطرح می شد زیاد هم مهجور نمی ماند .

تو بدنیا نیامده بودی ، ولی مادرت یادش می آید که آنروز ها بنیانگذار جمهوری ، که گفت : جمهوری اسلامی ، نه یک کلمه کم و نه زیاد ، اگر هم علاوه بر اسلامی یا فقط همان جمهوری را هم می گفت ، باز تقریبا همه مردم ( آری ) می گفتند .

من یادم می آید که شهید مطهری پیش از یازده فروردین 1358 در تلویزیون گفت که رو حرف امام حرف نمی زند ، پس دیگران که جای خود دارند .

البته بودند مدعیانی که رو حرف امام حرف هم می زدند و برایشان قابل هضم نبود این حرف آن شهید ، ولی مقصود حرف شنوی از امامست که اگر بجای جمهوری ( کلمه ) ی دیگری هم می گفت گوش داده می شد .

خصوصا اگر حرف از مسجد هم بوده باشد .

البته منظورم مردم مسلمان ایرانست ، نه مردم مثلا مراکز علمی و داشگاهی داخل و خارج ، یا حتی حوزه های علمی که گفته می شود محل درس یا مدارس علوم دینی است و دینی را هم در مقابل غیر دینی می گویند که مثلا در دانشگاها درس داده می شود .

خب شکل حکومت و مثلا جمهوری در حوزه ها که تدریس نمی شد ، اصلا تو حوزه که این حرفها نبود ، حرف دانشگاه هم که ( دینی ) نبود ، پس چه ؟ جمهوری دینی .

دین مردم هم که اسلام بود ، نه مثلا مسیحی ، یهودی ووو که گفته می شود ،  شد جمهوری اسلامی .

مسجد هم سر جایش نه تنها محترم ، بلکه : ( سنگر ) و به اصطلاح : پایگاه .

حالا ( سنگر ) مثلا ادارات و از این دست هم اگر گفته شده باشد بماند ، ولی براستی ( پایگاه ) یعنی چه ؟

امیدوارم که لااقل بسیجیان به این پرسش فکر کنند ، لااقل در این هفته . والسلام ، پدر .