سفارش تبلیغ
صبا ویژن

86/10/24
11:30 عصر

آرشیو وبلاگ قبلی

بدست دخترخونه در دسته

چهارشنبه، 23 دى، 1383

حرف زدن
سلام دخترم
بقول ما ترکا : ... یک به یک . گفتی ، گفتم . یا گفتم ، گفتی .
حالا ، بقول آقای قرائتی ، در درسهایی از قرآن شبکه ی یک سیما : اگر یکی پیچ تلویزیون را دیر باز کرده ، یا حالا میگه : این چی میگه ؟ برای ( ما ) : ( واضح ) شد که نه تنها ما ، بلکه اونم حرف میزنه ، ولو در قالب همان ( کلمه ) ای که به زبان آورد .
پیش از اینکه یه قصه برات بگم ، ملای رومی میگه : تا جنینی ، نازله براش واضحه ، بدنیا هم که آمدی ، دو سالم : کار ( شیر ) آشامی ، راستی ، مثل قبلی نوش جان نمیکردی ؟
در دوران شیر خوارگیت : خرمشهر را ( ... ) آزاد کرد . مثل خونین ( ش ) : اونوقتها یه حرفی از حضرت امام ( ره ) بگوشم خورد ، که یکی دوصفحه ، بیشترشم شعر‌، چهل خط ، که آخرشم همان : پشت بون به پشت بون ، بود ، روش کار کردم ، مثل همین کار .
خب ، کجا بودیم ، ما حرف میزنیم ، درسته ؟
حرف حضرت امام ( ره ) م که پیش چشمه : ما حرف نمیزنیم ، عمل میکنیم . رو هر کدام ( واضح ) یا ( واضحتر ) ، یا هر دو حرف کار کن ، بگوشم ، بام به بامش هم .

خدانگهدار ، پدر.


 
چهارشنبه، 23 دى، 1383

نقطه ، سر خط
وعلیکم السلام
موضوع : ... ( انا ) اعطیناک الک... ؟ مثل (ما) :... انزلنا ... ؟
مربی کارت درسته ، زدی تو خال ، ایول .
دیشب حرفتو گرفتم ، قضیه همونجاس ، بین دو نیمه .
یکم گرفتم ، دیگه چه خبر ؟ برام قصّه بگو .
جونم برات بگه ، بقول شما ترکا ، میگمت بیا پشت بوم به پشت بوم بریم .کجا؟ باز تو خونه .

فعلا خداحافظ پدرم.




 
دوشنبه، 21 دى، 1383

وضع موجود چشم انداز
با سلام
بفرزندم
امروز دخترم ، هم مثل دیروزه ، که تو وقت اضافه ی : ( مسکن ، حمل و نقل و کار ) ، در کوی ولیعصر شهرخوی ، فاز 4 سپاه و ... منجمله دلخواهت گذشت ، هم مثل فردایش .
یکی مثل : چی ؟ یا : مسجد چی ؟ و یا : زمسجد ، که پیگیر : ( از ) شد ، یکی هم مثل : چی ؟ مثلا : باقیمانده .
راستی ، چرا کودک را تا دو سالگی نمیشه ، یا : ( نباید ) تنبیه کرد ؟
انشاءالله فردا که زنده بودیم ، لازمم نیست که همین فردا ، سه شنبه 2? دی 1383 ، یا همین هفته ، ماه ووو ، و یا حتی سال بعدشم ، مثل امروز فرصت داریم که بریم سر اصل قضیه .
مگر اینکه مثل امروز چی ؟ مثلا : از مسجد چه باقیمانده ، یا مانده ؟ که باز تا فرصت داریم بگو ، بگوشم .

خدانگهدارت ، پدر .